{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
نمیشود دوستت نداشت، ازدستت لجم هم که بگیرد، دفترخاطراتم پر میشود از فوش های عاشقانه،،،،، نامرده دوست داشتنی من!
اینکه دلم تنگ میشود،پلان به پلان نفس به نفس تراژدی نیست! قلب من مقتول فیلم نامه است شخصیت اصلی که تویی..
*سفارشی برای دلم* نمی دانی وقتی با هم از پیاده روهای شلوغ رد می شدیم چه قدر لذت داشت ان(تو برو سمت دیوار) و دستی که پشت من و مردم حایل میکردی
*سفارشی برای دلم* کاش می فهمیدی که دیگر این پشیمانم هایی که به دوستانم میگویی تا به گوشم برسانند فایده ای ندارد دل شکسته و ابروی رفته ام هنوز مدعی نبخشیدن تواند
نامه ای از من اگر سویت نمی اید مرنج! هرچه را من مینویسم اشک پاکش میکند..
تو که میدانستی با چه اشتیاقی…خودم را قسمت میکنم پس چرا …زودتر از تکه تکه شدنم…جوابم نکردی… برای خداحافظی …خیلی دیر بود…خیلی دیر !
خاطرات از آنچه شما در ذهن خود میبینید به شما نزدیک ترند
سلامتی اون پسری که می تونه هر لحظه با هر کی باشه اما ترجیح میده یک لحظه با یکی باشه...
دستانت را در برابرم مشت میکنی . . می پرسی: گل یا پوچ؟ در دلم می گویم : فقط دستانت
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ؛ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ... ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ، ﺑﻪ ﺟﺰ ﺗﻮ
دلــــی را که شکستــــی گــــچ چــــارہ نکــــرد گــــل گرفتمــــش...!
نميدانم چرا برايت سخت دل تنگم در اين مسلك كه صورتهاى بى احساس بسوى قلبهاى ساده ميتازند من اينجا در صف مرگ شقايقها براى رنگ چشمان تو دلتنگم
پشت آن پنجره ی رو به افق،پشت دروازه ی تردیدو خیال لا به لای تن عریانی بید،من در اندیشه ی آنم که تو را ، وقت دلتنگی خود دارم و بس . .
چقدر سخته تو هق هق گریه هات نفس کم بیاری و... عشقت به یکی دیگه بگه " نفسم "
خیلی سخته بخوای با اب خوردن بغصتو بدی بره پایین ولی یه دفعه اشکات سرازیر بشه. هرکی این حسو تجربه کرده بزنه لایکو
شایدانروزکه سهراب نوشت تاشقایق هست زندگی بایدکرد خبری از دل پردرد گل یاس نداشت باید اینگونه نوشت هرگلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی اجباریست
نمیشود دوستت نداشت، ازدستت لجم هم که بگیرد، دفترخاطراتم پر میشود از فوش های عاشقانه،،،،، نامرده دوست داشتنی من!
اینکه دلم تنگ میشود،پلان به پلان نفس به نفس تراژدی نیست! قلب من مقتول فیلم نامه است شخصیت اصلی که تویی..
*سفارشی برای دلم* نمی دانی وقتی با هم از پیاده روهای شلوغ رد می شدیم چه قدر لذت داشت ان(تو برو سمت دیوار) و دستی که پشت من و مردم حایل میکردی
*سفارشی برای دلم* کاش می فهمیدی که دیگر این پشیمانم هایی که به دوستانم میگویی تا به گوشم برسانند فایده ای ندارد دل شکسته و ابروی رفته ام هنوز مدعی نبخشیدن تواند
نامه ای از من اگر سویت نمی اید مرنج! هرچه را من مینویسم اشک پاکش میکند..
تو که میدانستی با چه اشتیاقی…خودم را قسمت میکنم پس چرا …زودتر از تکه تکه شدنم…جوابم نکردی… برای خداحافظی …خیلی دیر بود…خیلی دیر !
خاطرات از آنچه شما در ذهن خود میبینید به شما نزدیک ترند
سلامتی اون پسری که می تونه هر لحظه با هر کی باشه اما ترجیح میده یک لحظه با یکی باشه...
دستانت را در برابرم مشت میکنی . . می پرسی: گل یا پوچ؟ در دلم می گویم : فقط دستانت
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ؛ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ... ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ، ﺑﻪ ﺟﺰ ﺗﻮ
دلــــی را که شکستــــی گــــچ چــــارہ نکــــرد گــــل گرفتمــــش...!
نميدانم چرا برايت سخت دل تنگم در اين مسلك كه صورتهاى بى احساس بسوى قلبهاى ساده ميتازند من اينجا در صف مرگ شقايقها براى رنگ چشمان تو دلتنگم
پشت آن پنجره ی رو به افق،پشت دروازه ی تردیدو خیال لا به لای تن عریانی بید،من در اندیشه ی آنم که تو را ، وقت دلتنگی خود دارم و بس . .
چقدر سخته تو هق هق گریه هات نفس کم بیاری و... عشقت به یکی دیگه بگه " نفسم "
خیلی سخته بخوای با اب خوردن بغصتو بدی بره پایین ولی یه دفعه اشکات سرازیر بشه. هرکی این حسو تجربه کرده بزنه لایکو
شایدانروزکه سهراب نوشت تاشقایق هست زندگی بایدکرد خبری از دل پردرد گل یاس نداشت باید اینگونه نوشت هرگلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی اجباریست
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}